به مناسبت 20مردادماه، روز گرامیداشت علامه محمدباقر مجلسی رحمة الله علیه
بررسی حیات سیاسی علامه محمد باقر مجلسی
با تشکیل حکومت صفوی در ایران و تعیین مذهب شیعه دوازده امامی به عنوان مذهب رسمی حکومت ایران، رگه های امیدی برای مردم و علما به وجود آمد که شاید بتوان حکومتی اسلامی بر مبنای اصول مذهب شیعه جعفری پایه ریزی
چکیده:
سید مصطفی طباطبایی: با تشکیل حکومت صفوی در ایران و تعیین مذهب شیعه دوازده امامی به عنوان مذهب رسمی حکومت ایران، رگه های امیدی برای مردم و علما به وجود آمد که شاید بتوان حکومتی اسلامی بر مبنای اصول مذهب شیعه جعفری پایه ریزی کرد و به همین دلیل برخی از علمایی که اعتقاد به همکاری با حاکمان مسلمان را داشتند بر آن شدند که درجهت زنده نمودن آیین تشیع اثنی عشری و اصول اساسی اسلامی با این حکومت همکاری نمایند.
از طرفی، شاهان صفوی نیز که خواهان تأیید حکومت خود از سوی علما برای مشروع جلوه دادن خود در دید مردم و بهره گیری از اتحاد ملی برای دست یابی به اهداف حکومتی خود بودند، از حضور علما و روحانیون شیعه در دربار خود استقبال شایانی نمودند تا جایی که در بسیاری از دوران صفوی، نظرات این عالمان مورد توجه شاهان صفوی قرار می گرفت به گونه ای که اوج این همکاری را در دوران شاه عباس صفوی و حضور شخصیت های بزرگ جهان تشیع همچون شیخ بهایی و میر داماد در دربار صفوی شاهد هستیم.
از جمله شخصیت های بزرگ جهان تشیع که در دوران صفوی در دربار مورد توجه قرار می گرفت، شیخ محمد باقر مجلسی، معروف به مجلسی دوم بود.در این مقاله با استفاده از منابع کتابخانه ای بر آنیم که حیات سیاسی ایشان را مورد بررسی قرار دهیم.
جد بزرگ علامه محمد باقر مجلسی نیز، عالم بزرگوار حافظ، ابو نعیم اصفهانى صاحب کتابهایى چون «تاریخ اصفهان») و «حلیة الأولیاء» می باشد (هنرفر:1386 : 237) و بدین سان می توان گفت، نه تنها خاندان مجلسی خود از بزرگترین خاندان هاس شیعی دوران صفوی بهبعد می باشد که بیش از یکصد عالم وارسته در آن پرورش یافته اند، بلکه اجداد این خاندان نیز اکثرا از علما و محدثان بزرگ هم عصر خود به شمار می رفته اند.
در تاریخ جهان آرای عباسی در مورد پدر مولی محمد باقر مجلسی آمده است: «محمّد تقى بن منصور على الاصفهانى المشتهر به مجلسى قدس اللّه سره پدر شیخ محمّد باقر مجلسى که نسب وى از طرف پدر به حافظ ابى نعیم اصفهانى و از طرف مادر به درویش محمّد بن حسین نطنزى می پیوندد. ملامحمّد تقى مجلسى یکى از بزرگترین دانشمندان عصر خود و داراى تصالیف بسیار است. از جمله میتوان به احیاء الاحادیث فى شرح التهذیب الحدیث، حاشیه صحیفه سجادیه، حاشیه نقد الرجال و... اشاره نمود. وى در سال 1070 وفات نمود و ماده تاریخ هایى درباره فوت وى نوشته اند از جمله: «افسر شرع اوفتاد، بی سروپا گشت فضل 1070» (وحید قزوینی: 1383: 775)
مولی محمد تقى مجلسى از شاگردان شیخ بهایى و میر داماد به شمار می رود و در علوم مختلف اسلامى تبحر داشته و در زمان خویش عهده دار مرجعیت تشیع بود. وى در کنار مرجعیت، از اقامه نماز جمعه و جماعت نیز غفلت نمیکرد و امام جمعه اصفهان بود. وی همچنین در تربیت شاگردان خویش سعی بلیغ نمود به گونه ای که توانست افراد بسیاری را در این مکتب تربیت نمایند که از آن جمله علاوه بر فرزندش، محمد باقر مجلسی به آقا حسین خوانساری و ملا صالح مازندرانی اشاره کرد.(هنرفر:1386: 280)
ملا محمد تقی مجلسی، علاوه برملا محمد باقر، دو فرزند پسر دیگر نیز داشت که آنها نیز مردانى متقى و زاهد بودند به نام هاى ملا عزیز اللّه و ملا عبد اللّه، که براى تبلیغ و نشر علوم اهل بیت علیهم السلام به هندوستان رفت و ساکن آنجا گردید.
نقل این جریان از زبان خود ملا محمد تقی مجلسی شنیدنی تر است: «شبی از شب ها بعد از تهجد و استغاثه به درگاه خدای متعال، خود را در حالتی دیدم که هرچه را از خدا بخواهم، اجابت خواهد شد، در دل خود متفکر بودم که کدامیک از اموردنیوی یا اخروی را بخواهم که ناگاه صدای گریه ی محمد باقر را که در گهواره بود شنیدم. بدون تأمّل عرضه داشتم: خداوندا به حق محمد و آل محمد(ص) این طفل را مروّج دین و ناشر احکام سید المرسلین گردان و او را موفق به توفیقات بی پایان خود بدار.»(1)
بی تردید، در نوردیدن همه ی مرزهای علم و فقاهت و مرجعیت، و خدمات بی نظیر علامه محمد باقر مجلسی به جهان اسلام، از برکت دعای سحری پدر فرزانه و باتقوایش بود.
محمدباقر در سایه ی تعلیمات و مراقبت های پدرش که خود فقیهی پارسا و مرجعی عالیقدر بود و به مدد هوش و استعداد ذاتی اش، دراندک زمانی بر دانش های صرف، نحو، معانی و بیان، لغت، ریاضیات، تاریخ، حدیث، رجال، درایه، اصول، فقه، فلسفه و کلام احاطه کامل پیدا کرد. وی همچنین از سوی پدرش و اساتیدش- که 21نفر از علمای طراز اول بودند- اجازات متعددی دریافت کرد.(5) که از آنها فهمیده می شود علامه مجلسی قبل از 30سالگی، هم مجتهد بوده و هم در تمام علوم منقول و معقول، تبحر و تخصص داشته است.
وی پس از کسب مدارج بالای علمی و مطالعه ی کتاب های بسیار، به این نتیجه رسید که دانش و علم، اگر برگرفته و همراه با منبع فیض الهی (قرآن کریم) و دستورات ائمه ی هدی (ع) نباشد سودمند نخواهد بود. همین تفکر، سنگ بنای تألیف کتاب گرانقدر بحارالانوار شد.
علامه که رفته رفته در جایگاه برترین مرجع دینی و علمی اصفهان قرار گرفته بود، در تاریخ چهارم جمادی الاول سال1098 و با اصرار و خواهش شاه سلیمان صفوی، امام جمعه و شیخ الاسلام اصفهان شد و توانست با استفاده از فرصت به دست آمده، خدمات گسترده ای به جامعه اسلامی ارائه نماید. خطبه های نماز جمعه علامه مجلسی و موعظه های او خصوصاً در شب های ماه مبارک رمضان، خیل عظیم مشتاقان معارف حقه اهل بیت علیهم السلام را بهره مند می نمود.
یکی از اقدامات مهم علامه تألیف کتب به زبان فارسی بود که برخلاف شیوه ی متداول در بین علما بود. زیرا در آن زمان، نگارش کتاب به فارسی، نوعی بی سوادی تلقی می شد. اما علامه اسیر این تفکر نشد و برای اینکه عامه ی مردم هم بتوانند به متون دینی و حدیثی دست پیدا کنند، بیش از 86 عنوان کتاب به زبان فارسی و با بیانی ساده و شیوا نگاشت(6).
وی توجه خاصی به مسئله ی توسل به ائمه اطهار(ع) داشت و پیرامون ادعیه و زیارات، مطالب فراوانی جمع آوری نمود. به علاوه در کتب مستقلی مثل «زادالمعاد» و «تحفة الزائر» به نقل ادعیه و زیارات پرداخت. همچنین در کتب دیگرش دعاهای مهمی مثل جوشن کبیر و سمات و زیارت جامعه ی کبیره را ترجمه یا شرح کرد. او سنّت چاووش خوانی برای زائران قبور اهل بیت را احیا نمود.
علامه به زبان عربی هم بالغ بر 50 عنوان کتاب نوشت که مهم ترین آنها بحارالانوار است که 110جلد می باشد. نوشتن بحارالانوار در واقع اولین تلاش های یک دانشمند در سطح جهان برای گردآوری یک دائرة المعارف است. میراث مکتوب و گرانقدری که میزان قابل توجهی از احادیث و معارف اسلامی را در خود جای داده است.
انگیزه ی علامه در تألیف بحارالانوار را شاید بتوان در دو عامل خلاصه کرد: یکی اینکه به خاطر رواج علوم عقلی و گرایش اکثر دانشمندان به این علوم، حدیث و فقه تحت الشعاع قرار گرفته و کمتر بدان پرداخته می شد و دیگر اینکه در اثر جنگ ها و ویرانی هایی که در ایران روی داده بود و همچنین در اثر محدودیتی که شیعیان قبل از صفویه داشتند، بسیاری از کتاب های اخبار و روایات از میان رفته بودند و آن مقدار هم که باقی مانده بود به صورت منظم و سازمان یافته در دسترس نبود و شیعه از نظر منابع حدیثی در مضیقه قرار داشت. روشن بینی و دقت نظر علامه باعث شد که با تلاش شبانه روزی، مجموعه عظیم و گرانسنگ بحارالانوار، پدید آید.
طبق تحقیقات و برآوردهای حجة الاسلام علی دوانی در کتاب مفاخر اسلام، اگر همه آثار علامه مجلسی چاپ شوند بالغ بر صد و بیست هزار صفحه خواهند بود (یعنی بیش از 300کتاب 400صفحه ای) یکی دیگر از خدمات علامه، ایجاد اتحاد بین شیعه و سنی بود به طوری که در زمان شیخ الاسلامی وی، هیچ جنگ و برخوردی بین ایران و همسایگان اهل سنت رخ نداد و بین شیعیان و اهل سنت داخل ایران هم نزاعی نبود.
وسعت دید و تیزبینی علامه، وی را بر آن داشت تا با سه عامل فساد، تفرقه و بی تفاوتی نسل جوان که برای نابودی یک جامعه کافی است، به مبارزه برخیزد. به همین منظور و در ابتدای تصدی منصب شیخ الاسلامی، از شاه سلیمان خواست تا با صدور فرمانی، نوشیدن شراب و مسکرات، جنگ میان فرقه ها و کبوتربازی را ممنوع نماید. یک ماه بعد و در اقدامی انقلابی، دستور داد تا بت هایی که در دربار صفوی نگهداری می شد و هندوها به صورت پنهانی آنها را پرستش می کردند، نابود و منهدم شدند.
علامه در این سال ها علاوه بر مبارزه با فساد و تفرقه و بت پرستی، بر علیه کشیشان دربار بیگانگان و نمایندگان مؤسسات غربی که در صدد ضربه زدن به اسلام بودند نیز مبارزات سخت و سنگینی را پایه ریزی نمود. وی در ادامه به مقابله با صوفی گری پرداخت. جریانات افراطی صوفیه که در آن زمان، می رفتند تا با تفکرات باطل و منحط خود، اساس مکتب تشیع را به خطر اندازند، بارها مورد هجوم و انکار علامه واقع شدند.
او در این زمینه یک دوره عقاید شیعه را به زبان فارسی نگاشت و بطلان عقاید صوفیه را به صورت مستدل و متقن بیان فرمود.اثرگذاری علامه بر فرهنگ اسلامی و خدمات او به جامعه ی مسلمین تا حدی گسترده بود که حتی «ادوارد براون» انگلیسی که همواره نظرات مغرضانه ای در مورد علامه مجلسی داشت را نیز به اعتراف مجبور نمود.(7)
سرانجام این مشعل فروزنده که عمری را در راه هدایت و راهنمایی خلق خدا سپری کرده بود، در سن 73سالگی در 27 رمضان 1110 هجری قمری، در شهر اصفهان دیده از جهان فرو بست(8) و به ملکوت اعلی پیوست. مزار او در جنب مسجد جامع اصفهان و در کنار قبر پدر بزرگوارش زیارتگاه عاشقان مکتب اهل بیت(ع) و ارادتمندان به مقام علم و تقوا می باشد.
«روز سه شنبه چهارم شهر جمادى الاولى هزار و نود و هشت نواب اشرف ارفع اقدس همایون شاهى شاه سلیمان صفوی بهادر خان از راه تصلبى که داشت از براى ترویج امور شریعت مقدسه و تنسیق امور شیعیان مولانا محمّد باقرا مجلسى را تعیین فرمودند به شیخ الاسلامى دار السلطنه اصفهان و از راه رعایت علماء در استرضاى خواطر آخوند مکرر بر زبان خجسته بیان لفظ التماس جارى ساختند، انشاء اللّه همیشه خواطر همایون به رونق حق زیاده از حد متعلّق بوده برکات این فعل شریف بروزگار آن شهنشاه والانژاد و اصل شده عاقبت دنیا و آخرت او بخیر باشد بمنّه و فضله و روز بروز در بستر عدل و احسان که شیمه این سلسله علیّه است مىافزوده باشد تا مشمول دعاى عامّه مؤمنان و شیعیان شود بالنبىّ و آله.»(خاتون آبادی: 1352: 541)
البته بیشترین حیات سیاسی علامه محمد باقر مجلسی در زمان حکمرانی شاه سلطان حسین صفوی می باشد، به گونه ای که وی قبل از این که شاه سلطان حسین به منصب شاهی برسد توانسته بود وی را تحت تعالیم خود در آورد و بدین سان مورد توجه او قرار گرفته بود تا جایی که «همین که سلطان حسین میرزا به سلطنت رسید، خواجه سرایان خواستند وى را نیز مانند پدرش و نیایش به شرابخوارى بکشانند، اما اشکالى که بر سر راه بود این که شاه جدید، هنگامى که در حرمسرا به سر میبرد، تحت تأثیر ملامحمد باقر مجلسى فقیه مشهور بود و هنگام تاجگذارى که شمشیر از دست وى گرفته و بر کمر خود بسته بود، بدو قول داده بود که خوردن مسکرات را منع کند و همین کار را هم کرده و دستور داده بود که همه میخانه ها خراب و همه کوزه هاى شراب شکسته شود و حتى براى تشویق رعایا بدین امر، دستور داده بود تا شش هزار بطرى شراب شیرازى و گرجى را که در سرداب هاى کاخ سلطنتى بود بشکنند.» ( نوایی: 1363: 3)
شاه سلطان حسین پس از به تخت نشستن در اقدامی مهم علامه محمد باقر مجلسی را طی حکمی به منصب شیخ الإسلامی منصوب کرد و بدین سان خواست که خود و حکومت را تحت ارشاد او قرار دهد. متن فرمان شاه سلطان حسین صفوی مبنی بر شیخ الإسلام بودن علامه محمد باقر مجلسی که در مجموعه شماره 9596 موجود در کتابخانه آستان قدس رضوى آمده است:
«حکم جهان مطاع شد، چون به عون عنایت ایزد ودود و بلندى اقبال عدیم الزوال مسعود، از محکمه قضا، به مؤدّاى صدق انتماى نَرْفَعُ دَرَجاتٍ مَنْ نَشاءُ رتبه حکمرانى عرصه غبرا و مرتبه فرماندهى تحت این گنبد خضراء، به ذات اقدس اعلى و وجود نفس همایون ما استقرار یافت و پرتو خورشید مکرمت ازلى و آفتاب جهانتاب موهبت لمیزلى، به میامن انفاس حاجبان حجب لاهوت و کارگزاران کارخانه جبروت به مصداق کریمه إِنَّ الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنى به ساحت آمال این خانواده عزّ و جلال یافته، حفظ قوانین شریعت و اجراى اوامر و نواهى جناب احدیت را از روز الست به مؤدّاى صدق انتماى کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ بر ذمّت همّت این دوده ستوده خلافت و امامت نهاده و زمان اختیار اهل روزگار و قبض و بسط مهام سکنه هر دیار را بر طبق کریمه وَ أُولئِکُمْ جَعَلْنا لَکُمْ عَلَیْهِمْ سُلْطاناً مُبِیناً به دست سخا اعتبار ما دادهاند، و داعى همّت بلند و مساعى نیّت ارجمند در ازاى این نعم گوناگون و مواهب روز افزون، به مضمون الدّین و الدولة توأمان آن است که به امر واجب الاتباع أَحْسِنْ کَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ رعایت علماى اعلام و فقهاى اسلام که مصدوقه العلماء ورثة الأنبیاء اند منظور نظر قدسى منظر و قرارداد ضمیر خورشید مظهر داشته، در امور جزئیه و کلیه قوانین شریعت غرّاء حضرت سید المرسلین صلّى اللّه علیه و آله الطیبین و آداب سنیّه طریقه بیضاى ائمة الطاهرین صلوات اللّه علیهم اجمعین را قدوه دانسته، در هیچ باب، پا از دایره دین مبین و شرع متین بیرون نگذاریم. و چون سررشته امور مذکوره در کف درایت علماى فرقه ناجیه اثنا عشریه که حافظان احکام و واقفان مدارک حلال و حراماند، مىباشد، و شریعت و افادت و افاضت پناه، فضیلت و کمالات دستگاه، حقایق و معارف آگاه، جامع المعقول و المنقول، حاوى الفروع و الاصول، علّامى فهّامى مجتهد الزمانى، شمس الافادة و الافاضة والدین، مولانا محمد باقر مجلسى، مجتهد عصر و اعلم اهل زمان به کتاب و سنّت است و تتبع مدارک ادلّه شرعیه حسب الوضع و الطاقة نمودهاند، لهذا منصب جلیل القدر عظیم الشأن شیخ الاسلامى دار السلطنه اصفهان و توابع و لواحق را که اعلى حضرت خاقان طوبى آشیان قدسى مکان، شاه باباام- انار اللّه برهانه- به او مفوّض فرموده بودند، و رقم مطاع در آن باب صادر نشده بود، به دستور حقایق معارف آگاه مذکور شفقت و مرحمت، و مقرر فرمودیم که پیوسته در سفر و حضر در رکاب ظفر انتصاب بوده باشد که در مسایل دینیّه و احکام ضروریه به او رجوع نموده، قضایاى عظیمه و دعاوى غامضه به او مرجوع سازیم که اموال و فروج و اغراض مؤمنان محفوظ گردیده، امور مذکوره در معرض تلف و تضییع نبوده باشد. بناء علیه، مىباید که شریعت و فضیلت پناه مومى الیه، در امر به معروف و نهى از منکرات و اجراى احکام شرعیه و سنن ملّیه و منع و زجر جماعت مبتدعه و فسقه و اخذ اخماس و زکوات و حق اللّه از جماعتى که مماطله نمایند، و رساندن آن به مستحقین و مستحقات، و تنسیق مساجد و مدارس و معابد و بقاع الخیرات و ایقاع عقود و طلاق و مناکحات و سایر امور که به شیخ الاسلامان متعلق و مرجوع است، و قلع و قمع بدع و احقاق حقوق مسلمانان و رفع ظلم ظالمان و قطع ید ارباب عدوان و بذل و جهد نمودن در تحصیل دعاى خیر جهت ذات اقدس نواب کامیاب همایون ما کوتاهى ننماید؛ و رعایت احدى را مانع اجراى احکام دینیه نگرداند؛ و هر گاه احدى از مدرّسین که به موجب ارقام و احکام مطاعه معین گشتهاند، متفرق و فرقدان سایى کردند و یا تغییر یابند، در عوض ایشان، هر یک از علما و طلبه علوم را بدان مناسب داند، به موقف عرض رساند که تدریس او را به مشارالیه تفویض نماییم. صدور عظام و دیوانیان کرام و قضّات اسلام و سایر اهالى شرع انور و حکام عرف، هر گونه حکم شرعى که افادت و افاضت پناه، بناى تنفیذ و امضاى آن نموده، موقوف بر تجویز دیگران ندارند و امرى را که مجتهد الزمانى مشارالیه متوجه تحقیق و تشخیص آن شده باشد، در آن مدخلى و قضیهاى که نزد او فیصله یافته باشد به دیگرى مرافعه ننمایند و مرتبه دیگر متوجه تحقیق آن نگردند. سادات و نقباى عظام و حکام ذوى الاحترام و وزراء و کلانتران و اکابر و اهالى و ملک التجار و صواحب و اعیان و ارباب حرفه و جماعت دهاقین و اصحاب زراعت از خواص و عوام و صادرین و واردین و جمهور متوطّنین دار السلطنه اصفهان و توابع، شریعت و افادت پناه مشارالیه را شیخ الاسلام بالاستقلال و الانفراد دانسته، اوامر و نواهى او را مطیع و منقاد باشند و حکام و وزراء و کلانتران به جهت فیصل قضایا و مهمّات شرعیه که روى دهد، به محکمه او حاضر شده؛ تعظیما للشرع الاقدس، گماشتگان او را به مجلس خود طلب ندارند و لوازم اعزاز و احترام به جاى آرند. در این باب قدغن دانسته در عهده شناسند و هر ساله رقم مجدد طلب ندارند. شهر ذى حجة الحرام سنة 1106.» (جعفریان : 1379: ج1: 234)
هر چند اقداماتی که شاه سلطان حسین صفوی در ابتدای دوران حکومتش بسیار خوب و مأثر بود ولی کم کم در اثر سعایت خواجه سرایان حرم و صوفیان، کم کم فرامین وی به فراموشی سپرده شد و خود شخصیت شاه سلطان حسین صفوی نیز به منکرات می پرداخت و از تعالیم علامه مجلسی دوری می جست ولی همواره مقام وی را مورد احترام قرار می داد و از برخی تذکرات وی بهره می جست.
علامه مجلسی ازاین فضای ایجاد شده در دربار صفوی برای خود نهایت بهره برداری را برای گسترش آیین تشیع انجام داد به گونه ای که در برخی از منابع وی را یک عالم شیعی متعصب نام برده اند. ولی اگر به واقع بخواهیم بنگریم، وی نه تنها متعصب نبوده بلکه نسبت به بی اعتنایی که دربار و رجال کشوری نسبت به آیین و احکام تشیع داشتند وی موضع مناسبی را اتخاذ کرده بود و توانست در آن زمان احکام و آیین تشیع را حفظ و اجرا کند.
از جمله مواردی که در مورد ایشان بیان شده آن بوده که وی نسبت به اهل سنت سخت گیر بوده است و برخی علت شورش محمود افغان را همین امر دانسته اند که این امر نیز زیاد نمی تواند صحیح باشد به گونه ای که در منابع آمده است : « اگر چه مثل پدر در گردآورى احادیث شیعه زحمت مىکشید، بسیار متعصب بود. وى با سنىها سخت مخالفت و عداوت مىورزید و چنان که گفتهاند در حدود هفتاد هزار نفر از آنها را به آیین تشیع در آورد.» (لارنس لاکهارت :1383: 62) که این امر خود بیانگر اقدامات مهم علامه مجلسی و روش تبلیغی وی بوده است.
هر چند نویسنده این مطالب دلیل این امر را تألیفات علامه می داند ولی در ادامه اشاره می کند که برخی نیز به اجبار تن به این امر داده اند (همان) ولی برای این صحبت خود مستندی ذکر نکرده است. لارنس لاکهارت در ادامه مطالب فوق علامه مجلسی و پیروانش را متعصبینی می نامد که زردشتیان را مورد آزار قرار داده اند « محمد باقر مجلسى و محمد حسین و اطرافیان آنها نسبت به زردشتىها در ایران با خشونت رفتار میکردند.
در زمان پادشاهان سابق صفوى، این مردم بدبخت زجر و آزارها دیده بودند، ولیکن تعقیب و مجازات آنها در زمان شاه سلطان حسین تشدید شد. این پادشاه بعد از جلوس به تخت سلطنت فرمانى به منظور مسلمان کردن اجبارى زردشتیان صادر نمود. در سال 1699 سراسقف آنقره (که سابقا از او نام بردیم) شاهد اجراى این فرمان مخصوصا در حسن آباد، یعنى قسمت زردشتى نشین اصفهان، بود و عده زیادى از زردشتیها ناچار اسلام آوردند. آتشکده آنها ویران و به جاى آن مدرسه و مسجدى بر پا شد. ولى زردشتیان قبل از این عمل موفق شدند که از بی احترامى مسلمانان به آتش مقدس جلوگیرى کنند و آن را به کرمان ببرند، زیرا در آنجا درباره مذهب آنها کمتر سختگیرى میشد.» (لارنس لاکهارت :1383: 63)
آن چه در این بیان به آن پرداخته شده آن است که این امر به فرمان شاه سلطان حسین صفوی اتفاق افتاده و دلیلی بر این که علامه مجلسی در این امر دخالت داشته بیان نمی کند. آنچه که این نویسندگان را بر آن داشته که چنین استدلال هایی انجام دهند، آن است که تمامی اقداماتی که رنگ و بوی شیعی گری داشته و از جانب شاه سلطان حسین صفوی صورت پذیرفته را به علمای این دوره و خصوصا علامه مجلسی نسبت داده اند در صورتی که این امر یک ذهنیت اشتباه است چرا که اگر شاه صفوی مرید حلقه به گوش علامه بود نباید اوضاع دربارش چنین افتضاح باشد و اصول اولیه اسلامی زیر پا گذاشته شود.
محمد باقر مجلسی معروف به مجلسی دوم و صاحب کتاب گرانقدر بحار الأنوار، از جمله علمایی بود که در این مکتب پرورش یافت و از محضر اساتیدی همچون پدرش استفاده برد و توانست زعامت دینی جهان تشیع را در اواخر دوران صفوی عهده دار گردد. از طرفی توجه شاهان صفوی به این مجتهدان، باعث گردید که منصب شیخ الإسلامی حکومت صفوی در زمان شاه سلیمان به نام ایشان بخورد و شاه سلطان حسین نیز در زمان به حکومت رسیدن این منصب را تأیید کردند و همچون ادوار دیگر صفوی، بار دیگر عالمی مجتهد منصب حکومتی می گیرد.
علامه محمد باقر مجلسی نیز از این فرصت ایجاد شده نهایت بهره برداری را نمود و بر خلاف تصور برخی از نویسندگان داخلی و خارجی که ایشان را به تعصب مذهبی و آزار و اذیت پیروان سایر فرق اسلامی و ادیان مختلف متهم می کنند، توانست با تألیفات و دستورات لازم زمینه گسترش مذهب شیعه را فراهم آورد و افراد بسیاری را به مذهب تشیع رهنمون سازد و اگر نبود بی کفایتی شاه صفوی و سعایت درباریان، شاید زحمات ایشان ثمرات بیشتری می داشت و سرنوشت حکومت صفوی به آن گونه ختم نمی شد.
2. زندگی نامه ی علامه مجلسی، ج1، ص55
3. مفاخر اسلام، ج8، ص89
4. فوائد الرضویه، ج2، ص380
5. مفاخر اسلام، ج8، ص91
6. مفاخر اسلام، ج8، ص159
7. مفاخر اسلام، ج8، ص227
8. گرچه بعضی وفات علامه را به سال 1111 دانسته اند اما با توجه به تحقیقات استاد دوانی سال 1110 صحیح است.
منابع:
جعفریان، رسول، 1379، صفویه در عرصه دین، فرهنگ و سیاست، جلد۱تا۳، تهران، پژوهشکده حوزه دانشگاه تهران.
خاتون آبادی، سید عبدالحسین الحسینی، 1352، وقایع السنین و الاعوام، مصحح محمد باقر بهبودی، تهران، کتابفروشی اسلامیه.
لارنس لاکهارت (1383)؛ انقراض سلسله صفویه؛ ترجمه: اسماعیل دولتشاهى، چاپ سوم، تهران: انتشارات علمى و فرهنگى.
نوایى، عبد الحسین(1383)؛ اسناد و مکاتبات سیاسى ایران، از سال 1105 تا 1135 ق. همراه با یادداشتهاى تفصیلى تهران: مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى.
وحید قزوینى، میرزا محمد طاهر (1383)؛ تاریخ جهانآراى عباسى ، محقق و مصحح: سید سعید میر محمد صادق؛ تهران: پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى.
هنرفر، لطف الله، 1386، اصفهان، تهران، شرکت انتشارات علمی فرهنگی.
از طرفی، شاهان صفوی نیز که خواهان تأیید حکومت خود از سوی علما برای مشروع جلوه دادن خود در دید مردم و بهره گیری از اتحاد ملی برای دست یابی به اهداف حکومتی خود بودند، از حضور علما و روحانیون شیعه در دربار خود استقبال شایانی نمودند تا جایی که در بسیاری از دوران صفوی، نظرات این عالمان مورد توجه شاهان صفوی قرار می گرفت به گونه ای که اوج این همکاری را در دوران شاه عباس صفوی و حضور شخصیت های بزرگ جهان تشیع همچون شیخ بهایی و میر داماد در دربار صفوی شاهد هستیم.
از جمله شخصیت های بزرگ جهان تشیع که در دوران صفوی در دربار مورد توجه قرار می گرفت، شیخ محمد باقر مجلسی، معروف به مجلسی دوم بود.در این مقاله با استفاده از منابع کتابخانه ای بر آنیم که حیات سیاسی ایشان را مورد بررسی قرار دهیم.
مقدمه:
علامه محمد باقر بن محمد تقى بن مقصود على مجلسى، معروف به علامه مجلسى و مجلسى ثانى و صاحب بحار الأنوار در سال 1037 هجرى در شهر اصفهان پا به عرصه گیتی نهاد. پدر علامه محمد باقر مجلسی، مولى محمد تقى مجلسى، معروف به مجلسى اول(1003 - 1070 هجرى) از بزرگان علمای شیعه و فقیهى بزرگ است و کتابهایى نیز تألیف نموده است.جد بزرگ علامه محمد باقر مجلسی نیز، عالم بزرگوار حافظ، ابو نعیم اصفهانى صاحب کتابهایى چون «تاریخ اصفهان») و «حلیة الأولیاء» می باشد (هنرفر:1386 : 237) و بدین سان می توان گفت، نه تنها خاندان مجلسی خود از بزرگترین خاندان هاس شیعی دوران صفوی بهبعد می باشد که بیش از یکصد عالم وارسته در آن پرورش یافته اند، بلکه اجداد این خاندان نیز اکثرا از علما و محدثان بزرگ هم عصر خود به شمار می رفته اند.
در تاریخ جهان آرای عباسی در مورد پدر مولی محمد باقر مجلسی آمده است: «محمّد تقى بن منصور على الاصفهانى المشتهر به مجلسى قدس اللّه سره پدر شیخ محمّد باقر مجلسى که نسب وى از طرف پدر به حافظ ابى نعیم اصفهانى و از طرف مادر به درویش محمّد بن حسین نطنزى می پیوندد. ملامحمّد تقى مجلسى یکى از بزرگترین دانشمندان عصر خود و داراى تصالیف بسیار است. از جمله میتوان به احیاء الاحادیث فى شرح التهذیب الحدیث، حاشیه صحیفه سجادیه، حاشیه نقد الرجال و... اشاره نمود. وى در سال 1070 وفات نمود و ماده تاریخ هایى درباره فوت وى نوشته اند از جمله: «افسر شرع اوفتاد، بی سروپا گشت فضل 1070» (وحید قزوینی: 1383: 775)
مولی محمد تقى مجلسى از شاگردان شیخ بهایى و میر داماد به شمار می رود و در علوم مختلف اسلامى تبحر داشته و در زمان خویش عهده دار مرجعیت تشیع بود. وى در کنار مرجعیت، از اقامه نماز جمعه و جماعت نیز غفلت نمیکرد و امام جمعه اصفهان بود. وی همچنین در تربیت شاگردان خویش سعی بلیغ نمود به گونه ای که توانست افراد بسیاری را در این مکتب تربیت نمایند که از آن جمله علاوه بر فرزندش، محمد باقر مجلسی به آقا حسین خوانساری و ملا صالح مازندرانی اشاره کرد.(هنرفر:1386: 280)
ملا محمد تقی مجلسی، علاوه برملا محمد باقر، دو فرزند پسر دیگر نیز داشت که آنها نیز مردانى متقى و زاهد بودند به نام هاى ملا عزیز اللّه و ملا عبد اللّه، که براى تبلیغ و نشر علوم اهل بیت علیهم السلام به هندوستان رفت و ساکن آنجا گردید.
تولد:
ساعات ملکوتی یکی از روزهای ماه مبارک رمضان سال 1037 هجری قمری سپری می شد و خاندان مجلسی در تب و تاب تولد ستاره ای دیگر در آسمان علم و فقاهت بود. گرچه علامه محمد تقی مجلسی در آن زمان نمی دانست که سلسله عالمان مجلسی با تولد این نوزاد اوج می گیرد و او افق های دانش و تقوا را نور باران می کند اما مدتی بعد و به هنگام تهجد و راز و نیاز شبانه، با دعایش به درگاه حضرت حق، آینده ی این کودک و بلکه آینده ی جهان اسلام را، روشنایی تازه ای بخشید.نقل این جریان از زبان خود ملا محمد تقی مجلسی شنیدنی تر است: «شبی از شب ها بعد از تهجد و استغاثه به درگاه خدای متعال، خود را در حالتی دیدم که هرچه را از خدا بخواهم، اجابت خواهد شد، در دل خود متفکر بودم که کدامیک از اموردنیوی یا اخروی را بخواهم که ناگاه صدای گریه ی محمد باقر را که در گهواره بود شنیدم. بدون تأمّل عرضه داشتم: خداوندا به حق محمد و آل محمد(ص) این طفل را مروّج دین و ناشر احکام سید المرسلین گردان و او را موفق به توفیقات بی پایان خود بدار.»(1)
بی تردید، در نوردیدن همه ی مرزهای علم و فقاهت و مرجعیت، و خدمات بی نظیر علامه محمد باقر مجلسی به جهان اسلام، از برکت دعای سحری پدر فرزانه و باتقوایش بود.
تحصیلات
کودکی محمد باقر، متفاوت از سایر کودکان گذشت. هنوز چهار سال نداشت که فراگیری قرآن و علوم و معارف اسلامی پرداخت. بعدها خودش اینطور تعریف می کرد: «الحمدالله رب العالمین که من در سن چهار سالگی همه اینها را می دانستم یعنی خدا و نماز و بهشت و جهنم. و در مسجد صفا نماز شب می خواندم و نماز صبح را به جماعت به جا می آوردم و اطفال را نصیحت می کردم با آیات و احادیث به تعلیم پدرم(رحمه الله علیه)(2) در همان سنین خردسالی به دریافت اجازه از استادش شیخ عبدالله بن شیخ جابرعاملی نائل آمد(3). و در حدود 13سالگی از ملاصدرای شیرازی اجازه روایت گرفت.(4)محمدباقر در سایه ی تعلیمات و مراقبت های پدرش که خود فقیهی پارسا و مرجعی عالیقدر بود و به مدد هوش و استعداد ذاتی اش، دراندک زمانی بر دانش های صرف، نحو، معانی و بیان، لغت، ریاضیات، تاریخ، حدیث، رجال، درایه، اصول، فقه، فلسفه و کلام احاطه کامل پیدا کرد. وی همچنین از سوی پدرش و اساتیدش- که 21نفر از علمای طراز اول بودند- اجازات متعددی دریافت کرد.(5) که از آنها فهمیده می شود علامه مجلسی قبل از 30سالگی، هم مجتهد بوده و هم در تمام علوم منقول و معقول، تبحر و تخصص داشته است.
وی پس از کسب مدارج بالای علمی و مطالعه ی کتاب های بسیار، به این نتیجه رسید که دانش و علم، اگر برگرفته و همراه با منبع فیض الهی (قرآن کریم) و دستورات ائمه ی هدی (ع) نباشد سودمند نخواهد بود. همین تفکر، سنگ بنای تألیف کتاب گرانقدر بحارالانوار شد.
مناصب و مقامات اجتماعی علامه مجلسی رضوان الله تعالی علیه
برگ های تقویم ورق خورد تا اینکه سال 1070 فرا رسید. در این سال پدر علامه مجلسی یعنی ملامحمد تقی مجلسی که شیخ الاسلام (بالاترین مقام روحانی اصفهان) و امام جمعه ی شهر اصفهان بود به دیار باقی شتافت و ملامحمدباقر سبزواری جانشین ایشان شد. علامه محمدباقر مجلسی هم به جای پدر امام جماعت مسجد جامع شد و حلقه ی درس پدر را سرپا نگه داشت. در درس علامه مجلسی بیش از هزار طلبه ی فاضل و محقق شرکت می کردند و در میان آنها دانشمندان بزرگی پرورش یافتند.علامه که رفته رفته در جایگاه برترین مرجع دینی و علمی اصفهان قرار گرفته بود، در تاریخ چهارم جمادی الاول سال1098 و با اصرار و خواهش شاه سلیمان صفوی، امام جمعه و شیخ الاسلام اصفهان شد و توانست با استفاده از فرصت به دست آمده، خدمات گسترده ای به جامعه اسلامی ارائه نماید. خطبه های نماز جمعه علامه مجلسی و موعظه های او خصوصاً در شب های ماه مبارک رمضان، خیل عظیم مشتاقان معارف حقه اهل بیت علیهم السلام را بهره مند می نمود.
خدمات و برکات علامه مجلسی برای جامعه ی اسلامی
علامه با درک صحیح و به موقع از شرایط و اوضاع زمان خود، توانست قدم های بلند و مؤثری در جهت زنده نمودن روح دینداری و اسلام خواهی در بین طبقات مختلف مردم بردارد. در اثر فعالیت ها و اقدامات علامه، مساجد اصفهان رونق یافته و تمایل مردم نسبت به دین و معنویت، رشد فراوانی یافته بود.یکی از اقدامات مهم علامه تألیف کتب به زبان فارسی بود که برخلاف شیوه ی متداول در بین علما بود. زیرا در آن زمان، نگارش کتاب به فارسی، نوعی بی سوادی تلقی می شد. اما علامه اسیر این تفکر نشد و برای اینکه عامه ی مردم هم بتوانند به متون دینی و حدیثی دست پیدا کنند، بیش از 86 عنوان کتاب به زبان فارسی و با بیانی ساده و شیوا نگاشت(6).
وی توجه خاصی به مسئله ی توسل به ائمه اطهار(ع) داشت و پیرامون ادعیه و زیارات، مطالب فراوانی جمع آوری نمود. به علاوه در کتب مستقلی مثل «زادالمعاد» و «تحفة الزائر» به نقل ادعیه و زیارات پرداخت. همچنین در کتب دیگرش دعاهای مهمی مثل جوشن کبیر و سمات و زیارت جامعه ی کبیره را ترجمه یا شرح کرد. او سنّت چاووش خوانی برای زائران قبور اهل بیت را احیا نمود.
علامه به زبان عربی هم بالغ بر 50 عنوان کتاب نوشت که مهم ترین آنها بحارالانوار است که 110جلد می باشد. نوشتن بحارالانوار در واقع اولین تلاش های یک دانشمند در سطح جهان برای گردآوری یک دائرة المعارف است. میراث مکتوب و گرانقدری که میزان قابل توجهی از احادیث و معارف اسلامی را در خود جای داده است.
انگیزه ی علامه در تألیف بحارالانوار را شاید بتوان در دو عامل خلاصه کرد: یکی اینکه به خاطر رواج علوم عقلی و گرایش اکثر دانشمندان به این علوم، حدیث و فقه تحت الشعاع قرار گرفته و کمتر بدان پرداخته می شد و دیگر اینکه در اثر جنگ ها و ویرانی هایی که در ایران روی داده بود و همچنین در اثر محدودیتی که شیعیان قبل از صفویه داشتند، بسیاری از کتاب های اخبار و روایات از میان رفته بودند و آن مقدار هم که باقی مانده بود به صورت منظم و سازمان یافته در دسترس نبود و شیعه از نظر منابع حدیثی در مضیقه قرار داشت. روشن بینی و دقت نظر علامه باعث شد که با تلاش شبانه روزی، مجموعه عظیم و گرانسنگ بحارالانوار، پدید آید.
طبق تحقیقات و برآوردهای حجة الاسلام علی دوانی در کتاب مفاخر اسلام، اگر همه آثار علامه مجلسی چاپ شوند بالغ بر صد و بیست هزار صفحه خواهند بود (یعنی بیش از 300کتاب 400صفحه ای) یکی دیگر از خدمات علامه، ایجاد اتحاد بین شیعه و سنی بود به طوری که در زمان شیخ الاسلامی وی، هیچ جنگ و برخوردی بین ایران و همسایگان اهل سنت رخ نداد و بین شیعیان و اهل سنت داخل ایران هم نزاعی نبود.
وسعت دید و تیزبینی علامه، وی را بر آن داشت تا با سه عامل فساد، تفرقه و بی تفاوتی نسل جوان که برای نابودی یک جامعه کافی است، به مبارزه برخیزد. به همین منظور و در ابتدای تصدی منصب شیخ الاسلامی، از شاه سلیمان خواست تا با صدور فرمانی، نوشیدن شراب و مسکرات، جنگ میان فرقه ها و کبوتربازی را ممنوع نماید. یک ماه بعد و در اقدامی انقلابی، دستور داد تا بت هایی که در دربار صفوی نگهداری می شد و هندوها به صورت پنهانی آنها را پرستش می کردند، نابود و منهدم شدند.
علامه در این سال ها علاوه بر مبارزه با فساد و تفرقه و بت پرستی، بر علیه کشیشان دربار بیگانگان و نمایندگان مؤسسات غربی که در صدد ضربه زدن به اسلام بودند نیز مبارزات سخت و سنگینی را پایه ریزی نمود. وی در ادامه به مقابله با صوفی گری پرداخت. جریانات افراطی صوفیه که در آن زمان، می رفتند تا با تفکرات باطل و منحط خود، اساس مکتب تشیع را به خطر اندازند، بارها مورد هجوم و انکار علامه واقع شدند.
او در این زمینه یک دوره عقاید شیعه را به زبان فارسی نگاشت و بطلان عقاید صوفیه را به صورت مستدل و متقن بیان فرمود.اثرگذاری علامه بر فرهنگ اسلامی و خدمات او به جامعه ی مسلمین تا حدی گسترده بود که حتی «ادوارد براون» انگلیسی که همواره نظرات مغرضانه ای در مورد علامه مجلسی داشت را نیز به اعتراف مجبور نمود.(7)
سرانجام این مشعل فروزنده که عمری را در راه هدایت و راهنمایی خلق خدا سپری کرده بود، در سن 73سالگی در 27 رمضان 1110 هجری قمری، در شهر اصفهان دیده از جهان فرو بست(8) و به ملکوت اعلی پیوست. مزار او در جنب مسجد جامع اصفهان و در کنار قبر پدر بزرگوارش زیارتگاه عاشقان مکتب اهل بیت(ع) و ارادتمندان به مقام علم و تقوا می باشد.
حیات سیاسی علامه محمد باقر مجلسی
علامه محمد باقر مجلسی یکی دیگر از علمای شیعی دوران صفوی به شمار می رود که علاوه بر مجتهد بودن و زعامت علمی در اصفهان، از طرف حکومت وقت منصب شیخ الإسلامی حکومت را نیز عهده دار شدند.«روز سه شنبه چهارم شهر جمادى الاولى هزار و نود و هشت نواب اشرف ارفع اقدس همایون شاهى شاه سلیمان صفوی بهادر خان از راه تصلبى که داشت از براى ترویج امور شریعت مقدسه و تنسیق امور شیعیان مولانا محمّد باقرا مجلسى را تعیین فرمودند به شیخ الاسلامى دار السلطنه اصفهان و از راه رعایت علماء در استرضاى خواطر آخوند مکرر بر زبان خجسته بیان لفظ التماس جارى ساختند، انشاء اللّه همیشه خواطر همایون به رونق حق زیاده از حد متعلّق بوده برکات این فعل شریف بروزگار آن شهنشاه والانژاد و اصل شده عاقبت دنیا و آخرت او بخیر باشد بمنّه و فضله و روز بروز در بستر عدل و احسان که شیمه این سلسله علیّه است مىافزوده باشد تا مشمول دعاى عامّه مؤمنان و شیعیان شود بالنبىّ و آله.»(خاتون آبادی: 1352: 541)
البته بیشترین حیات سیاسی علامه محمد باقر مجلسی در زمان حکمرانی شاه سلطان حسین صفوی می باشد، به گونه ای که وی قبل از این که شاه سلطان حسین به منصب شاهی برسد توانسته بود وی را تحت تعالیم خود در آورد و بدین سان مورد توجه او قرار گرفته بود تا جایی که «همین که سلطان حسین میرزا به سلطنت رسید، خواجه سرایان خواستند وى را نیز مانند پدرش و نیایش به شرابخوارى بکشانند، اما اشکالى که بر سر راه بود این که شاه جدید، هنگامى که در حرمسرا به سر میبرد، تحت تأثیر ملامحمد باقر مجلسى فقیه مشهور بود و هنگام تاجگذارى که شمشیر از دست وى گرفته و بر کمر خود بسته بود، بدو قول داده بود که خوردن مسکرات را منع کند و همین کار را هم کرده و دستور داده بود که همه میخانه ها خراب و همه کوزه هاى شراب شکسته شود و حتى براى تشویق رعایا بدین امر، دستور داده بود تا شش هزار بطرى شراب شیرازى و گرجى را که در سرداب هاى کاخ سلطنتى بود بشکنند.» ( نوایی: 1363: 3)
شاه سلطان حسین پس از به تخت نشستن در اقدامی مهم علامه محمد باقر مجلسی را طی حکمی به منصب شیخ الإسلامی منصوب کرد و بدین سان خواست که خود و حکومت را تحت ارشاد او قرار دهد. متن فرمان شاه سلطان حسین صفوی مبنی بر شیخ الإسلام بودن علامه محمد باقر مجلسی که در مجموعه شماره 9596 موجود در کتابخانه آستان قدس رضوى آمده است:
«حکم جهان مطاع شد، چون به عون عنایت ایزد ودود و بلندى اقبال عدیم الزوال مسعود، از محکمه قضا، به مؤدّاى صدق انتماى نَرْفَعُ دَرَجاتٍ مَنْ نَشاءُ رتبه حکمرانى عرصه غبرا و مرتبه فرماندهى تحت این گنبد خضراء، به ذات اقدس اعلى و وجود نفس همایون ما استقرار یافت و پرتو خورشید مکرمت ازلى و آفتاب جهانتاب موهبت لمیزلى، به میامن انفاس حاجبان حجب لاهوت و کارگزاران کارخانه جبروت به مصداق کریمه إِنَّ الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنى به ساحت آمال این خانواده عزّ و جلال یافته، حفظ قوانین شریعت و اجراى اوامر و نواهى جناب احدیت را از روز الست به مؤدّاى صدق انتماى کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ بر ذمّت همّت این دوده ستوده خلافت و امامت نهاده و زمان اختیار اهل روزگار و قبض و بسط مهام سکنه هر دیار را بر طبق کریمه وَ أُولئِکُمْ جَعَلْنا لَکُمْ عَلَیْهِمْ سُلْطاناً مُبِیناً به دست سخا اعتبار ما دادهاند، و داعى همّت بلند و مساعى نیّت ارجمند در ازاى این نعم گوناگون و مواهب روز افزون، به مضمون الدّین و الدولة توأمان آن است که به امر واجب الاتباع أَحْسِنْ کَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ رعایت علماى اعلام و فقهاى اسلام که مصدوقه العلماء ورثة الأنبیاء اند منظور نظر قدسى منظر و قرارداد ضمیر خورشید مظهر داشته، در امور جزئیه و کلیه قوانین شریعت غرّاء حضرت سید المرسلین صلّى اللّه علیه و آله الطیبین و آداب سنیّه طریقه بیضاى ائمة الطاهرین صلوات اللّه علیهم اجمعین را قدوه دانسته، در هیچ باب، پا از دایره دین مبین و شرع متین بیرون نگذاریم. و چون سررشته امور مذکوره در کف درایت علماى فرقه ناجیه اثنا عشریه که حافظان احکام و واقفان مدارک حلال و حراماند، مىباشد، و شریعت و افادت و افاضت پناه، فضیلت و کمالات دستگاه، حقایق و معارف آگاه، جامع المعقول و المنقول، حاوى الفروع و الاصول، علّامى فهّامى مجتهد الزمانى، شمس الافادة و الافاضة والدین، مولانا محمد باقر مجلسى، مجتهد عصر و اعلم اهل زمان به کتاب و سنّت است و تتبع مدارک ادلّه شرعیه حسب الوضع و الطاقة نمودهاند، لهذا منصب جلیل القدر عظیم الشأن شیخ الاسلامى دار السلطنه اصفهان و توابع و لواحق را که اعلى حضرت خاقان طوبى آشیان قدسى مکان، شاه باباام- انار اللّه برهانه- به او مفوّض فرموده بودند، و رقم مطاع در آن باب صادر نشده بود، به دستور حقایق معارف آگاه مذکور شفقت و مرحمت، و مقرر فرمودیم که پیوسته در سفر و حضر در رکاب ظفر انتصاب بوده باشد که در مسایل دینیّه و احکام ضروریه به او رجوع نموده، قضایاى عظیمه و دعاوى غامضه به او مرجوع سازیم که اموال و فروج و اغراض مؤمنان محفوظ گردیده، امور مذکوره در معرض تلف و تضییع نبوده باشد. بناء علیه، مىباید که شریعت و فضیلت پناه مومى الیه، در امر به معروف و نهى از منکرات و اجراى احکام شرعیه و سنن ملّیه و منع و زجر جماعت مبتدعه و فسقه و اخذ اخماس و زکوات و حق اللّه از جماعتى که مماطله نمایند، و رساندن آن به مستحقین و مستحقات، و تنسیق مساجد و مدارس و معابد و بقاع الخیرات و ایقاع عقود و طلاق و مناکحات و سایر امور که به شیخ الاسلامان متعلق و مرجوع است، و قلع و قمع بدع و احقاق حقوق مسلمانان و رفع ظلم ظالمان و قطع ید ارباب عدوان و بذل و جهد نمودن در تحصیل دعاى خیر جهت ذات اقدس نواب کامیاب همایون ما کوتاهى ننماید؛ و رعایت احدى را مانع اجراى احکام دینیه نگرداند؛ و هر گاه احدى از مدرّسین که به موجب ارقام و احکام مطاعه معین گشتهاند، متفرق و فرقدان سایى کردند و یا تغییر یابند، در عوض ایشان، هر یک از علما و طلبه علوم را بدان مناسب داند، به موقف عرض رساند که تدریس او را به مشارالیه تفویض نماییم. صدور عظام و دیوانیان کرام و قضّات اسلام و سایر اهالى شرع انور و حکام عرف، هر گونه حکم شرعى که افادت و افاضت پناه، بناى تنفیذ و امضاى آن نموده، موقوف بر تجویز دیگران ندارند و امرى را که مجتهد الزمانى مشارالیه متوجه تحقیق و تشخیص آن شده باشد، در آن مدخلى و قضیهاى که نزد او فیصله یافته باشد به دیگرى مرافعه ننمایند و مرتبه دیگر متوجه تحقیق آن نگردند. سادات و نقباى عظام و حکام ذوى الاحترام و وزراء و کلانتران و اکابر و اهالى و ملک التجار و صواحب و اعیان و ارباب حرفه و جماعت دهاقین و اصحاب زراعت از خواص و عوام و صادرین و واردین و جمهور متوطّنین دار السلطنه اصفهان و توابع، شریعت و افادت پناه مشارالیه را شیخ الاسلام بالاستقلال و الانفراد دانسته، اوامر و نواهى او را مطیع و منقاد باشند و حکام و وزراء و کلانتران به جهت فیصل قضایا و مهمّات شرعیه که روى دهد، به محکمه او حاضر شده؛ تعظیما للشرع الاقدس، گماشتگان او را به مجلس خود طلب ندارند و لوازم اعزاز و احترام به جاى آرند. در این باب قدغن دانسته در عهده شناسند و هر ساله رقم مجدد طلب ندارند. شهر ذى حجة الحرام سنة 1106.» (جعفریان : 1379: ج1: 234)
هر چند اقداماتی که شاه سلطان حسین صفوی در ابتدای دوران حکومتش بسیار خوب و مأثر بود ولی کم کم در اثر سعایت خواجه سرایان حرم و صوفیان، کم کم فرامین وی به فراموشی سپرده شد و خود شخصیت شاه سلطان حسین صفوی نیز به منکرات می پرداخت و از تعالیم علامه مجلسی دوری می جست ولی همواره مقام وی را مورد احترام قرار می داد و از برخی تذکرات وی بهره می جست.
علامه مجلسی ازاین فضای ایجاد شده در دربار صفوی برای خود نهایت بهره برداری را برای گسترش آیین تشیع انجام داد به گونه ای که در برخی از منابع وی را یک عالم شیعی متعصب نام برده اند. ولی اگر به واقع بخواهیم بنگریم، وی نه تنها متعصب نبوده بلکه نسبت به بی اعتنایی که دربار و رجال کشوری نسبت به آیین و احکام تشیع داشتند وی موضع مناسبی را اتخاذ کرده بود و توانست در آن زمان احکام و آیین تشیع را حفظ و اجرا کند.
از جمله مواردی که در مورد ایشان بیان شده آن بوده که وی نسبت به اهل سنت سخت گیر بوده است و برخی علت شورش محمود افغان را همین امر دانسته اند که این امر نیز زیاد نمی تواند صحیح باشد به گونه ای که در منابع آمده است : « اگر چه مثل پدر در گردآورى احادیث شیعه زحمت مىکشید، بسیار متعصب بود. وى با سنىها سخت مخالفت و عداوت مىورزید و چنان که گفتهاند در حدود هفتاد هزار نفر از آنها را به آیین تشیع در آورد.» (لارنس لاکهارت :1383: 62) که این امر خود بیانگر اقدامات مهم علامه مجلسی و روش تبلیغی وی بوده است.
هر چند نویسنده این مطالب دلیل این امر را تألیفات علامه می داند ولی در ادامه اشاره می کند که برخی نیز به اجبار تن به این امر داده اند (همان) ولی برای این صحبت خود مستندی ذکر نکرده است. لارنس لاکهارت در ادامه مطالب فوق علامه مجلسی و پیروانش را متعصبینی می نامد که زردشتیان را مورد آزار قرار داده اند « محمد باقر مجلسى و محمد حسین و اطرافیان آنها نسبت به زردشتىها در ایران با خشونت رفتار میکردند.
در زمان پادشاهان سابق صفوى، این مردم بدبخت زجر و آزارها دیده بودند، ولیکن تعقیب و مجازات آنها در زمان شاه سلطان حسین تشدید شد. این پادشاه بعد از جلوس به تخت سلطنت فرمانى به منظور مسلمان کردن اجبارى زردشتیان صادر نمود. در سال 1699 سراسقف آنقره (که سابقا از او نام بردیم) شاهد اجراى این فرمان مخصوصا در حسن آباد، یعنى قسمت زردشتى نشین اصفهان، بود و عده زیادى از زردشتیها ناچار اسلام آوردند. آتشکده آنها ویران و به جاى آن مدرسه و مسجدى بر پا شد. ولى زردشتیان قبل از این عمل موفق شدند که از بی احترامى مسلمانان به آتش مقدس جلوگیرى کنند و آن را به کرمان ببرند، زیرا در آنجا درباره مذهب آنها کمتر سختگیرى میشد.» (لارنس لاکهارت :1383: 63)
آن چه در این بیان به آن پرداخته شده آن است که این امر به فرمان شاه سلطان حسین صفوی اتفاق افتاده و دلیلی بر این که علامه مجلسی در این امر دخالت داشته بیان نمی کند. آنچه که این نویسندگان را بر آن داشته که چنین استدلال هایی انجام دهند، آن است که تمامی اقداماتی که رنگ و بوی شیعی گری داشته و از جانب شاه سلطان حسین صفوی صورت پذیرفته را به علمای این دوره و خصوصا علامه مجلسی نسبت داده اند در صورتی که این امر یک ذهنیت اشتباه است چرا که اگر شاه صفوی مرید حلقه به گوش علامه بود نباید اوضاع دربارش چنین افتضاح باشد و اصول اولیه اسلامی زیر پا گذاشته شود.
نتیجه:
حکومت صفوی با دخالت دادن علمای شیعی در ارکان حکومت، زمینه را برای ایجاد تحولات اعتقادی مهمی در راستای گسترش آیین تشیع دوازده امامی فراهم آورد به گونه ای که نه تنها اصفهان در آن دوره پایگاه شیعیان بود بلکه این آیین به همت علما و مکتب علمی تشیع که در اصفهان شکل گرفته بود و بزرگانی همچون شیخ بهایی، میر داماد، میر فندرسکی، مولی محمد تقی مجلسی آن را پایه ریزی کردند به رشد خود ادامه داد و توانست شاگردان متعهدی را تربیت نماید که هر کدام مروج این آیین در منطقه ای گردیدند.محمد باقر مجلسی معروف به مجلسی دوم و صاحب کتاب گرانقدر بحار الأنوار، از جمله علمایی بود که در این مکتب پرورش یافت و از محضر اساتیدی همچون پدرش استفاده برد و توانست زعامت دینی جهان تشیع را در اواخر دوران صفوی عهده دار گردد. از طرفی توجه شاهان صفوی به این مجتهدان، باعث گردید که منصب شیخ الإسلامی حکومت صفوی در زمان شاه سلیمان به نام ایشان بخورد و شاه سلطان حسین نیز در زمان به حکومت رسیدن این منصب را تأیید کردند و همچون ادوار دیگر صفوی، بار دیگر عالمی مجتهد منصب حکومتی می گیرد.
علامه محمد باقر مجلسی نیز از این فرصت ایجاد شده نهایت بهره برداری را نمود و بر خلاف تصور برخی از نویسندگان داخلی و خارجی که ایشان را به تعصب مذهبی و آزار و اذیت پیروان سایر فرق اسلامی و ادیان مختلف متهم می کنند، توانست با تألیفات و دستورات لازم زمینه گسترش مذهب شیعه را فراهم آورد و افراد بسیاری را به مذهب تشیع رهنمون سازد و اگر نبود بی کفایتی شاه صفوی و سعایت درباریان، شاید زحمات ایشان ثمرات بیشتری می داشت و سرنوشت حکومت صفوی به آن گونه ختم نمی شد.
پینوشت:
1. پایگاه اطلاع رسانی علامه مجلسی2. زندگی نامه ی علامه مجلسی، ج1، ص55
3. مفاخر اسلام، ج8، ص89
4. فوائد الرضویه، ج2، ص380
5. مفاخر اسلام، ج8، ص91
6. مفاخر اسلام، ج8، ص159
7. مفاخر اسلام، ج8، ص227
8. گرچه بعضی وفات علامه را به سال 1111 دانسته اند اما با توجه به تحقیقات استاد دوانی سال 1110 صحیح است.
منابع:
جعفریان، رسول، 1379، صفویه در عرصه دین، فرهنگ و سیاست، جلد۱تا۳، تهران، پژوهشکده حوزه دانشگاه تهران.
خاتون آبادی، سید عبدالحسین الحسینی، 1352، وقایع السنین و الاعوام، مصحح محمد باقر بهبودی، تهران، کتابفروشی اسلامیه.
لارنس لاکهارت (1383)؛ انقراض سلسله صفویه؛ ترجمه: اسماعیل دولتشاهى، چاپ سوم، تهران: انتشارات علمى و فرهنگى.
نوایى، عبد الحسین(1383)؛ اسناد و مکاتبات سیاسى ایران، از سال 1105 تا 1135 ق. همراه با یادداشتهاى تفصیلى تهران: مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى.
وحید قزوینى، میرزا محمد طاهر (1383)؛ تاریخ جهانآراى عباسى ، محقق و مصحح: سید سعید میر محمد صادق؛ تهران: پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى.
هنرفر، لطف الله، 1386، اصفهان، تهران، شرکت انتشارات علمی فرهنگی.
نشریه قدر، شماره 21
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}